می نویسم ، یعنی هستم ...
درباره وبلاگ


سلام خوشحالم كه در فضاي سايبري ميتونم لينكها و عكسها و مطالبي رو كه به نظرم قشنگن رو براي بينندگان مادنگار نشون بدم بعضي وقتها هم حرفهائي كه هيچ جا شنيده نميشن رو اينجا بزنم. من که از یاد تمام آشنایان رفته ام !! وای بر من گر تو هم روزی فراموشم کنی... ياعلي مدد
نويسندگان
شنبه 23 بهمن 1398برچسب:, :: 23:14 :: نويسنده : مهدی پارسا

(( پرچم بالاست ))

سلام

دوستان عزيز با عضويت در اين وبلاگ ميتوانيد از تمامي مطالب آن استفاده

كنيد

عضويت بسيار سريع و رايگان است.

لطفا در نظرسنجي شركت كرده و بعد از ديدن مطالب نظر بدين و با

نظراتتون منو در به روز كردن اين وبلاگ دلگرم كنيد

سپاسگذارم.

سه شنبه 21 شهريور 1398برچسب:, :: 11:28 :: نويسنده : مهدی پارسا

 

 

 

 

از اینکه وبلاگ منو انتخاب کردید برای بازدید به خودم افتخار میکنم که در خدمت شما عزیزانم به نظر من وبلاگ بهترین جا برای اظهارنظرهائیه که هیچوقت شنیده نمیشه خوشحال میشم شماها هم نظراتتونو بگید تا من و بقیه دوستان بازدید کننده هم ازشون استفاده کنیم از اینکه یک آریائیم بخود میبالم ازاین که از نسل کوروش و داریوشم بخود میبالم از اینکه فرزند ایران به خود میبالم از اینکه از نسل خمینی(ره) هستم افتخار میکنم و آرزو میکنم هیچوقت شرمنده خون کسانیکه جان دادند تامن زنده باشم ایمن باشم و مغرورو قدرتمندنباشم.

 

یاعلی مدد

سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:, :: 13:5 :: نويسنده : مهدی پارسا

سلام خبر خوشی دارم برای ماه عسلی ها و اون خبر اینه که خانواده شهیدی که در برنامه عکسش نشون داده شد و بجای جعفر زمردیان دفن شده بود پیدا شد و پیگیری برنامه ماه عسل و احسان بعد سالها این شهید رو به خانواده خودش رسوند قرار هست که پنجشنبه یعنی پس فردا مادر اون شهید بیاد همدان متن مصاحبه ی جعفر زمردیان : محمدجواد زمردیان صبح امروز در جمع خبرنگاران با بیان اینکه شهید گمنام برنامه ماه عسل بعد از گذشت 27 سال شناسایی شد اظهار کرد: هویت این شهید گمنام بعد از طی یک فرایند خاصی بعد از گذشت دو ماه شناسایی شد.



وی ادامه داد: امروز رأس ساعت 9.30 صبح از سوی پیک ستاد کل نیروهای مسلح شناسایی هویت این شهید به ما ابلاغ شد.

مدیر کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان با اشاره به اینکه مادر شهید و خانواده این شهید بزرگوار روز پنجشنبه در همدان حضور می‌رسانند افزود: شهید ایرج خرم‌جاه متولد 1351 در روستای «سیبستان» از بخش سیف‌آباد هشتگرد استان البرز است و در تاریخ 27 دی ماه 1361 در منطقه عملیاتی شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل گشته است.

وی ابراز داشت: این شهید گرانقدر یکی از غواصان گردان غواصی سیدالشهدا(ع) است که در عملیات کربلای 5 در آب به شهادت رسیده و گروه تعاون پیکر شهید را از آب بدون داشتن هویت بیرون کشیده و به جای محمدجواد زمردیان در همدان به خاک سپرده شده است.

زمردیان با بیان اینکه این روستا دارای 12 شهید است، ادامه داد: با تفألی به قرآن کریم نام مراسم بزرگداشت تغییر نام سنگ قبر این شهید بزرگوار سوره مبارکه یونس آمد و به همین منظور اسم مراسم «یونس خاک» نامگذاری شد.

وی گفت: مادر شهید اصرار بر انتقال پیکر شهید بر محل زندگی خود داشت اما هیچ کدام از مراجع عظام تقلید اجازه نبش قبر را نمی‌دهند و فقط سنگ قبر تغییر خواهد کرد

چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:55 :: نويسنده : مهدی پارسا

شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 22:44 :: نويسنده : مهدی پارسا

شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:58 :: نويسنده : مهدی پارسا
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : مهدی پارسا
يا بايد زندگى كرد يا نشست و فكر كرد كه آخرش چى ميشه.

هردو با هم ممكن نيست.


چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:34 :: نويسنده : مهدی پارسا

همیشه نزدیک انتخابات که میشه خیلی ازنخبگان سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی حتی هنری و ورزشی احساس تکلیف میکنن که وجودشون یرای شهر و دیار و کشور مفیده ! اما تا حالا از خودشون پرسیدن که با این احساس تکلیف چند هزار نفر و شاید چند میلیون نفر ممکنه بخاطر عدم کارائی این چهره ها ضربه شدید بخورن؟! نمیدونم ،شاید، یعنی حتماً فکر کردن و تصمیم گرفتن دیگه! خب حالا از این اساتید که بگذریم یه سری هوادار و سایت طرفدار این حضرات هستن که الان منظور من اینها و زیر مجموعشونه که حسابی هم احساس خطر و احساس تکلیف میکنن!، من هر روز سایتهای خبری و تحلیلی رو نگاه میکنم واقعاً تاسف میخورم به حال مردم کشورم که برخی از این سایتها و خبرگزاریها چه اصلاح طلب چه اصول گرا و چه چپ چه راست ، فرقی نمیکنه ، تهمتهایی رو به هم میزنن که اگه پیگیری بشه مجازات سنگینی داره! ای کاش ما هم همونجور که هیجان دموکراسی رو یادگرفتیم اینو هم یاد میگرفتیم که کاندیدامونو تبلیغ کنیم و از کارائیش بگیم نه اینکه رقیباشو به زیر پامون بکشیم و له کنیم با یه مشت دروغ و تهمت! کاش یکی بود اینها رو مجازات میکرد آدم وقتی غصه دار تر میشه که کسانی که دم از اسلام و اسلام گرائی میزنن توی این زمینه پیشرو هستن جالب اینکه از هیچ ترفندی هم فروگذار نیستن!! تیترهای جنجالی ، بزرگنمائی غیر اخلاقی ، حرفهای گزیده شده و... بخدا اینها عقوبت داره بخدا شارلاتانیسم خبریه ! امیدوارم که اصلاح بشن همشون ،

وآخرین حرفم : بهتره بجای بازی کردن با آبروی افراد بشینید یه چند دست پلی استیشن بازی کنید خودتونو تخلیه کنید

والسلام

سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, :: 14:22 :: نويسنده : مهدی پارسا

سال نو مبارک

یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, :: 12:47 :: نويسنده : مهدی پارسا

 

علامه محمد تقی جعفری ـ رحمت الله علیه ـ میگفتند:

برخی از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست.

برای سنجش ارزش بسیاری از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه آن است؛ اما معیار ارزش انسانها در چیست. هر کدام از جامعه شناسان، سخنانی گفته و معیارهای خاصی ارایه دادند.

هنگامی که نوبت به بنده رسید، گفتم : اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد. کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است. اما کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست.

علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان سخنان من را شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.

هنگامی که تشویق آنها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان، این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی ـ علیه السلام ـ است . آن حضرت در نهج البلاغه میفرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ»؛ ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست میدارد.

پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, :: 22:56 :: نويسنده : مهدی پارسا

روزی بهلول داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید : من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم.
یک اینکه می گوید خدا دیده نمی شود . پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.
دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد...
سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.
بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد.
اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او
افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند.
خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند.
بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟
گفت : نه
بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.
ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.
استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و
رفت!!!

چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 19:58 :: نويسنده : مهدی پارسا

قیافه ش رو ببین ، یعنی اگه توو ایران زندگی میکرد ، تنها برداشتی که ازش با اون نایلون تو دستش میکردیم این بود که در حد سرایدار ، یا ساقی ، یا از این کارمندای دون پایه ی اداره ثبت ، باشه ...
فرق اونا با ما ، اینه که نیازی به نمایش دادن ندارن ، چون به جای اینکه شعار برادری و برابری بگن ، دارن عمل میکنن ، اندازه نیازشون زندگی میکنن ، مزرعه ی پدریشون یه شبه 40 میلیارد قیمتش نشده که بره بالای شهر جفتک بندازه ...


این آدم توو این عکس سرگئی برین موسس شرکت گوگل بيست و چهارمين ثروتمند جهان با
حدود 20 میلیارد دلار ثروت
صاحب یه بوئینگ 767 و
عینک اش که به چشم داره و هنوز البته به بازار عرضه نشده "گوگل گلاس" ه که کلی می ارزه.

یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 22:43 :: نويسنده : مهدی پارسا
يارو نشسته بوده پشت بنز آخرين سيستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان ميرفته،يهو ميبينه یک موتور گازی ازش جلو زد!خيلی شاكی ميشه، پا رو ميگذاره رو گاز، با سرعت دويست از بغل موتوره رد ميشه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم ميره، يهو ميبينه موتور گازيه غيييييژ ازش جلو زد

ديگه پاک قاطی می کنه با دويست و چهل تا از موتوره جلو ميزنه
همينجور داشته با آخرين سرعت ميرفته، يهو ميبينه، موتور گازيه مثل تير از بغلش رد شد

طرف كم مياره، ميزنه كنار به موتوريه هم علامت ميده . خلاصه دوتایی واميستن كنار اتوبان، يارو پياده ميشه، ميره جلو موتوريه، ميگه: آقا ! من مخلصتم، فقط بگو چطور با اين موتور گازی روی ما رو کم کردی؟!
:موتوريه با رنگ پريده، نفس زنان ميگه
والله ... داداش... خدا پدرت رو بيامرزه وایستادی!...کش شلوارم گیر کرده به آیینه بغلت

نتیجه اخلاقی
اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ای دارند
ببینید کش شلوارشان! به کدام مدیر گیر کرده


جمعه 29 دی 1391برچسب:, :: 17:50 :: نويسنده : مهدی پارسا

 

اسـتاد همایــون خـّرم نوازندهٔ نامدار ویولن، موسیقی‌دان و آهنگ‌ساز سرشناس موسیقی ایرانی ساعاتی پیش در گذشت.
وی در سن ۱۰-۱۱ سالگی به مکتب استاد صبا راه یافت و چند سال بعد به عنوان نوازندهٔ ۱۴ ساله، در رادیو به تنهایی به اجرا پرداخت. بعدها در بسیاری از برنامه‌های موسیقی رادیو، خصوصاً در برنامه گلها، به عنوان آهنگ‌ساز، سولیست ویولن و رهبر ارکستر آثاری ارزشمند ارائه داد.[۳]

وی همچنین تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته مهندسی برق ادامه داد.

استاد همایون خرم دارای درجه ۱ هنری (معادل مدرک دکترا) از شورای ارزشیابی هنرمندان کشور نیز بود.

 

 



 

مشهورترین آثار همایون خرم عبارت‌اند از:
تو ای پری کجایی (سرگشته) با صدای حسین قوامی
امشب در سر شوری دارم (غوغای ستارگان) (اوج آسمان)
ساغرم شکست ای ساقی (طاقتم ده)
رسوای زمانه منم
آیا همه شما بی‌گناهید (از من بگذرید)
اشک من هویدا شد
پیک سحری
یارم گره بر مو زده
بعد از تو هم در بستر غم می‌توان خفت
ساقی ببین
دل پریشانم زغم گرفته
آوای خسته دلان

و در سال های اخیر: آهنگسازی آلبوم «تنها ماندم» با صدای «محمد اصفهانی» باقطعات اوج آسمان، روزی تو خواهی آمد، فریاد، تنها ماندم، مهر و ماه، پریشان و تو ای پری کجایی (۱۳۷۹)

ترانه «بوی باران» با صدای محمد اصفهانی

آهنگسازی آلبوم «رسوای زمانه» (۱۳۸۸) با صدای «علی رضا قربانی»

وی همچنین با هنرمندانی چون استادان جواد معروفی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، مجید نجاحی، منصور صارمی، جهانگیر ملک و امیر ناصر افتتاح همنوازی کرده‌است.
روحش شاد و یادش گرامی

پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 23:6 :: نويسنده : مهدی پارسا

پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : مهدی پارسا

صهیون به چه معناست و چرا این جنبش با عنوان صهیونیسم خوانده می‌شود؟ چه تفاوتی در میان طرفداران صهیونیسم وجود دارد؟ آیا تمام نحله‌های صهیونیستی دارای ریشه مذهبی هستند؟ صهیونیسم سیاسی که بنیانگذار آن را تئودور هرتصل می‌نامند چیست و چه تأثیری در شکل‌گیری دولت غاصب اسرائیل داشته است؟امروزه صهیونیسم لغتی آشنا در ادبیات سیاسی است. رژیم اشغالگر اسرائیل بر پایه ایدئولوژی صهیوینستی شکل گرفته است و نژادپرستی رایج در میان اسرائیلی‌ها نیز ریشه در همین مکتب دارد. صهیونیسم به صورت کلی به معنای بازگشت یهودیان به سرزمین موعود است. اما صهیون به چه معناست و چرا این جنبش با عنوان مصهیونیسم خوانده می‌شود؟ چه تفاوتی در میان طرفداران صهیوینسم وجود دارد؟ آیا تمام نحله‌های صهیونیستی دارای ریشه مذهبی هستند؟ صهیونیسم سیاسی که بنیانگذار آن را تئودور هرتصل می‌نامند چیست و چه تأثیری در شکل‌گیری دولت غاصب اسرائیل داشته است؟

نگاهی مختصر به صهیوینسم و شعب مختلف آن

صهيون، درزبان عبري، به معناي پُرآفتاب و نيزنام كوهي در جنوب غربي بيت‌المقدس است. كوه صهيون، زادگاه و آرامگاه داود پيامبر عليه ‏السلام و جايگاه سليمان عليه ‏السلام بود. گاه اين واژه نزد يهوديان، به معناي شهر قدس، شهر برگزيده و شهر مقدس آسماني به كار مي‌‏رود؛ ولي در متون ديني يهود، صهيون، اشاره به آرمان و آرزوي ملت يهود براي بازگشت به سرزمين داود عليه ‏السلام و سليمان عليه ‏السلام و تجديد دولت يهود دارد. به ديگر سخن، صهيون براي يهود، سمبل رهايي از ظلم، تشكيل حكومت مستقل و فرمان‏روايي بر جهان است و ازاين رو، يهوديان خود را فرزندان صهيون مي ‏دانند

برای مشاهده کامل متن به ادامه مطلب مراجعه کنید.



ادامه مطلب ...
شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 23:37 :: نويسنده : مهدی پارسا
 سعی در ناتمام گذاردن دولت احمدی نژاد نه اقدامی جدید که قریب ۷ سال است از سوی برخی از سیاسیون دنبال شده است. این هدف گذاری در طول این سالها با رفتارهای گوناگون و در  
قالب های مختلف اما با یک هدف همواره پیگیری شده است.  با بروز برخی از بی تدبیری ها در مدیریت اقتصادی دولت این تلاش ها بیشتر نیز شده است. اگر انتخابات نیز برگزار شده همین افراد با تلاش خود سعی داشته اند تا با وسیله آرای عمومی، احمدی نژاد را پایان یافته اعلام کنند و وقتی هم که نتوانسته اند از این مسیر به هدف نائل شوند، از طریق کودتای انتخاباتی یا براندازی سعی نمودند تا نظام و مردمی که به دولت اعتماد نمودند را نیز مورد هدف قرار داده و اساس را لگد مال نمایند.
 
این حقیقت روشن است که برای آنان نه شخص احمدی نژاد که آرمانی که زمانی وی آن را نمایندگی می کرد مورد بغض و کینه قرار داشته و به دلیل آنکه این آرمان بار دیگر نتواند سر بر آورده و برای همیشه به فراموشی سپرده شود، اینک به صورت گسترده تر ناتمام ماندن دولت را در دستور کار خود قرار داده اند. در این مسیر به چند گزاره زیر دقت کنیم: اول آنکه جمعی از وزرای سابق دولت در نامه ای به محضر رهبری انقلاب اسلامی خواستار تشکیل ستاد فرا قوه ای برای تدبیر امور اقتصادی می شوند.
 
دوم آنکه فاطمه هاشمی در مصاحبه با یک روزنامه انگلیسی خواستار برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری و جلوگیری از ادامه یافتن دولت کنونی می شود. سوم آنکه طرح مجدد سوال از احمدی نژاد در صحن مجلس برخلاف دوره هشتم- با سرعت و بدون فوت وقت - به حد نصاب امضا رسیده و بلافاصله اعلام وصول می شود. چهارم آنکه یک روز پس از اعلام وصول طرح سوال از رئیس جمهور یکی از سران قوا در جلسه ای از تدبیر امام راحل و مجلس شورای اسلامی وقت در بررسی عدم کفایت سیاسی بنی صدر تقدیر کرده واعلام نموده که این اقدام باعث پیروزی های جنگ شد.
 
پنجم انکه احمد توکلی در مصاحبه با یک روزنامه وابسته به جریان فتنه اعلام می دارد که: دوره آقای احمدی نژاد سپری شده و ادامه صدارتش مثبت نیست. وی البته در ادامه دلیل عدم بررسی عدم کفایت سیاسی احمدی نژاد در مجلس را نامساعد بودن و عدم اجماع کافی سیاسی در این راستا ارزیابی می کند و اعلام می دارد که: «باید در مورد این مسئله، یک اجماع نسبی در ارکان تصمیم گیری از مجلس گرفته تا نهادهای دیگر اتفاق بیفتد که هنوز رخ نداده است.»
 
وی در مصاحبه دیگری نیز اعلام می کند که نمایندگانی هم که مخالف سوال از رئیس جمهور اند باید به جای آن علیه احمدی نژاد به قوه قضائیه شکایت برند. شاید عبارت اخری این کلام ، بررسی عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور در دستگاه قضایی است.
 
اما واقعیت ماجرا چیست؟ به راستی چرا این همه تذکرات رهبری مبنی بر هوشیاری مسئولان و عدم متلاطم سازی  فضای سیاسی توسط آنان، ضرورت همدلی و هم زبانی آنان با یکدیگر ملاحظه نمی شود؟: «این ثبات و آرامش را باید قدر بدانیم. ملت قدر می دانند. من که به شما عرض می کنم، در واقع خطابم به کسانى است که می خواهند قدرنشناسى کنند در مقابل این ثباتى که وجود دارد؛ آن کسانى که با حرکات خود، با اعمال نادرست خود، با کج‌تابى‌هاى خود سعى می کنند این ثبات و آرامش را، این استقرار را، این طمأنینه و ثبات را در کشور به هم بزنند. البته مسئولین کشور، با تدبیر، حواسشان هست؛ من هم تأکید می کنم؛ هم به مسئولین قوه‌ مجریه، هم به مسئولین قوه‌ مقننه، هم به مسئولین قوه‌ قضائیه، که مراقب باشند بدخواهان و دشمنان با توطئه‌ خود نتوانند این آرامشى را که در سطح کشور وجود دارد - که نشانه‌ بزرگترین اقتدار این ملت است، که می تواند همه‌ خیرات را به طرف آنها جلب کند - به هم بزنند... سفارش ما بیشتر به مسئولین است، به سیاستمداران است، به مدیران گوناگون است؛ مراقب باشند دشمن نتواند این آرامش و استقرار و طمأنینه‌اى را که به فضل الهى در کشور وجود دارد و دشمن سعى کرده این را به هم بزند و نتوانسته، به هم بزند؛ سعى کنند این آرامش و استقرار را حفظ کنند؛ نگذارند تلاطم به وجود بیاید. گاهى یک حرف، گاهى یک عمل نسنجیده، گاهى یک اقدام نابجا، موجب تلاطم در محیط سیاسى میشود؛ باید خیلى مراقب باشند.»
 
چرا وقتی رهبری انقلاب اسلامی بارها به صورت موکد به سران قوا و مسئولین مساله اهتمام به وحدت و همبستگی را گوشزد می کنند بازهم هر کدام از آنان در رفتارهای خود عنان اختیار و تقوا را از کف داده و یکی از سیاست های رابین هودی آن یکی انتقاد کرده، دیگری او را به خاطر ایراد این سخنان به باد انتقاد گرفته، اولی اهتمام نشان می دهد که در بحبوحه غبار آلودگی فضا،‌دوباره مصاحبه مطبوعاتی ترتیب داده و تا تذکری دریافت نکرده از قصد خود بر نمی گردد و بار دیگر... این حلقه همچنان به پیش می رود؟ «  از ناحيه‌ مسئولين كشور هم، آنها اتحاد لازم را با هم داشته باشند؛ همدلى داشته باشند، برنامه‌ريزى داشته باشند، مسئوليت‌شناسى و مسئوليت‌پذيرى داشته باشند، تقصيرها را گردن هم نيندازند، حدود قانون اساسى را نسبت به خودشان حفظ كنند. قانون اساسى ما نقص ندارد، كمبود ندارد. نقش مجلس معلوم است، نقش دولت معلوم است، نقش رئيس جمهور معلوم است، نقش قوه‌ى قضائيه معلوم است؛ هركدام وظائفى دارند، بايد به وظائفشان عمل كنند؛ با هم همدلى كنند، با هم همراهى كنند، با هم همزبانى كنند. «پس زبان همدلى خود ديگر است، همدلى از همزبانى بهتر است». به نظر می رسد که این تدبیر رهبری در حل معضلات – یعنی تزریق آرامش و ثبات بوسیله همدلی و همزبانی- تعارضات جدی با رفتارهای تند و بی منطق و احساسی دارد که می تواند حتی کشور را از حالت طمانینه و اقتدار خود دور نماید.
 
آیا مقابله با دولت در سال آخر از یکسو و نادیده انگاشتن تذکرات رهبری نمی تواند به تکمیل خواست دشمن در داخل منجر شود؟ وقتی امام خامنه ای در برهه ای فرمودند که اگر در زمان بنی صدر هم بصیرت عمومی به همین مقدار افزایش یافته بود می شد آن دوره را هم حتی با اتمام دوره بنی صدر به پایان رساند، آیا اینان احمدی نژاد را از بنی صدر هم خطر ناک تر می دانند یا آنقدر در ضیق گفتمانی گرفتار آمده اند که نمی خواهندبه هر صورت که شده اتفاق سال ۸۴ تکرار گردد؟ البته متأسفانه رئیس دولت دهم با رفتارهای خود بهانه به دست آنها می دهد و به نوعی خود تکمیل کننده این پازل می شود. 
 
آنچه قطعی است آنکه تدبیر دشمن ساقط سازی دولت و بی ثبات سازی داخل از طریق اعمال فشارهای گوناگون اقتصادی و سیاسی و امنیتی به مردم و نظام اسلامی است. تدبیر نظام هم رفع عیوب و  ادامه حرکت دولت دهم و اتمام قانونی آن در موعد مقرر و نیز حل مشکلات اقتصادی و رفع بی تدبیری ها در قوه اجرایی کشور است. افرادی که خود یا به واسطه رسانه های شان - به ویژه در دو قوه مجریه و مقننه-در صدد انجام طرح های تنش آفرین و بی حاصل اند باید اعلام کنند که در کدامیک از این دو سوی ماجرا قرار می گیرند؟

محمدسعید ذاکری

دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 1:52 :: نويسنده : مهدی پارسا

کنسرت گروه موسیقی فارابی به سرپرستی استاد کیوان ساکت و به خوانندگی جواد مظفری در تاریخ 5 و 6 و 7 مهرماه 91 در همدان برگزار میگردد.

ناصر چیت‌سازیان پدر شهیدان "علی و امیرمحمد چیت‌سازیان" صبح امروز در سن 83 سالگی در همدان دار فانی را وداع گفت
"علی چیت سازیان" از سرداران شهید استان همدان است که در سال 66 هنگامی که فرمانده عملیات اطلاعات سپاه انصار الحسین(ع) بود شهد شهادت را نوشید."محمد امیر چیت سازیان" از جهادگران همدانی بود که ششم تیرماه سال 66 در ماووت عراق به شهادت رسید.
جمله معروف شهید علی چیت سازیان: << کسی میتواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردار نفس خود گیر نکرده باشد>>

یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: 13:18 :: نويسنده : مهدی پارسا

دیشب گربه ای هفت هزار ساله به خون چشمان فرزندان افتخار آفرین و اشکهای

مادرانش میگرید، فرزندان غیوری که سقف کاشانه هایشان دیگر تنها آسمانی آبیست

چو ایران نباشد تن من مباد! به یـاد تمام از دست رفتگان زلزله مرداد 91 ...

چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 18:21 :: نويسنده : مهدی پارسا

بدون شرح ...

یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده : مهدی پارسا

موفقیت پایانی ندارد، شکست نیز کشنده نیست. این تنها شجاعت است که ادامه دارد... اين سخن مشهور ثروتمندترین مرد روزگار خودش است؛ جان دی. راکفلر که بنیانگذار یک امپراتوری نفتی بود. داستان زندگی او سه قرن قبل از به دنیا آمدنش و با شکل گیری «کالوینیسم» شروع شد، یعنی زمانی که گروهی به این باور رسیدند که باید به تقدیر اعتقاد داشت. بنا به این باور کالوینیستی، برخی افراد مقدر است که ثروتمند و رستگار شوند و برخی دیگر هرگز به چنین بختی دست نخواهند یافت. کالويني در نوشته‌های خویش از روح هایی فقیر سخن به میان آورد که از همان آغاز تولد جهنم برایشان تعیین شده است. او همچنین باور داشت که برخی افراد برای ثروتمند شدن برگزیده شده‌اند!



کالوین مرد، اما کالوینیست‌ها همچنان به حیات خود ادامه دادند. آنها می‌گفتند خدا به کسانی که زرنگ و صرفه‌جو باشند پاداش می‌دهد. به این ترتیب باوری پدید آمد که ماکس وبر، جامعه‌شناس آلمانی، بعدها آن را روح کاپیتالیسم نامید. بنابرین ایده ثروت اندوزی مرزهای کشورها، اقیانوس‌ها و قرن‌ها را درنوردید. این ایده پیشه وران، تجار، کشاورزان و کارخانه داران را در ید قدرت خویش گرفت و بالاخره روح و روان مردی را تسخیر کرد که در هشتم جولاي ١٨٣٩ در آمریکا و در شهر کوچکی به نام ریچفورد واقع در ایالت نیویورک به دنیا آمد. این مرد وقتی که نوجوانی کم سن و سال بود شیرینی تهیه می‌کرد و با فروش آن به خواهر و برادرهایش سود به دست می‌آورد.

او هر سال روزی را که اولین شغلش را کسب کرد جشن می‌گرفت. محیط پیرامون وی را منطقه وحشی شرق آمریکا تشکیل می‌داد، آن هم در میانه قرن نوزدهم. میلیون‌ها مهاجر از سراسر دنیا روانه کشور شده بودند و می‌خواستند زندگی کنند. از جایی که پیش از آن جنگل بود به یک باره خانه و کارخانه‌ها سر برآوردند. کالسکه‌ها به حرکت در آمدند و ماشین‌های بخار سوت کشیدند. در بحبوحه چنین وضعیتی پدر راکفلر فروشنده‌ای دوره گرد بود که بعضی مواقع در روستاها خودش را پزشک جا می‌زد و به مردم نادان و بینوا هرگونه اشربه و خوراکی را به جای دارو می‌فروخت.

مادر جان هم دهقان زاده‌ای پرهیزگار و عابد بود که بچه‌هایش را با انجیل و ترکه چوب تربیت می‌کرد. این زوج چهار پسر و دو دختر داشتند، اما پولشان آن قدر کم بود که نمی‌توانستند هرچهارفصل برای بچه هایشان لباس بخرند. جان و برادرانش معمولا در کلاس درس وقتی که قرار می‌شد عکس دسته جمعی گرفته شود، به علت کهنه بودن لباس‌های‌شان از جمع شاگردان خارج می‌شدند. سال‌ها بعد یکی از همسایگان سابق‌شان گفت: یادم نمی‌آید آن زمان کودکانی فقیرتر از آنها را دیده باشم. این حرف را وی در زمانی به زبان آورد که نیمی از دنیا راکفلر را می‌شناختند و خبرنگاران و بیوگرافی نویسان به دنبال حقایق زندگی گذشته خانواده راکفلر بودند.

او در ١۶ سالگی به همراه والدینش به کلولند در اوهایو نقل مکان کرد. در آنجا پس از اتمام دبیرستان شغل حسابداری را در یک تجارتخانه برگزید. روز ٢۶ سپتامبر ١٨۵۵ اولین روز کاری او محسوب می‌شود.

سه سال و نیم بعد از اولین روز کاری‌اش از ريیسش درخواست کرد که حقوقش را افزایش دهد، اما وی سر باز زد. راکفلر که معتقد بود به اندازه کافی در کارش خبره شده، شغلش را رها کرد و یک تجارتخانه مستقل برای خودش تاسیس کرد. البته او در این هنگام یک دوست انگلیسی به نام موریس کلارک را نیز در کنار خود داشت. تجارت آنها رونق زیادی پیدا کرد. سیل مهاجران به کشور ادامه داشت و اقتصاد آمریکا رشد می‌کرد. بروز جنگ داخلی هم میزان تقاضا را افزایش داد. سربازان و کارگران کارخانه‌ها به غذا احتیاج داشتند و کشاورزان به بذر.

کلارک و راکفلر این چیزها را به آنها می‌فروختند. آنها در اوهایو لوبیا معامله می‌کردند، در میشیگان گندم و در ایلی نویز نمک و گوشت. پس از اندکی به سراغ محصول جدیدی آمدند که روز به روز بیش از گذشته جای روغن‌های حیوانی را در فانوس‌ها و چراغ‌های خانه‌ها می‌گرفت: نفت استخراج شده در پنسیلوانیا. در آن زمان با نفت همان برخوردی می‌شد که دهه‌ها بعد با رایانه یا اینترنت صورت گرفت: گروهی فکر می‌کردند که باید از این به بعد برای اين طلاي سياه نام دیگری به کار برد و گروهی دیگر می‌ترسیدند که مبادا نتوان مدت زیادی با آن به تجارت پرداخت. راکفلر هم ابتدا مردد بود، اما بعد او و کلارک یک پالایشگاه کوچک خریدند.

از آن جایی که پالایشگاه سودآور بود راکفلر وام‌های متعددی یکی پس از دیگری گرفت تا بتواند تجارت نفت را توسعه بدهد. پالایشگاه وی به صورت پیوسته رشد می‌کرد، هنگامی که کلارک رشد بی‌حد و حصر و سریع فعالیت‌هایشان را مورد انتقاد قرار داد میان او و راکفلر شکاف ایجاد شد. اختلافات ریشه دوانید و بالاخره شرکت آنها منحل و به حراج گذاشته شد. هم کلارک و هم راکفلر مصمم بودند در حراج پیروز شده و شرکت را در اختیار بگیرند.

به این ترتیب اوایل فوریه ١٨۶۵ در یکی از آخرین روزهای جنگ داخلی آمریکا در یک دفتر اداری تنگ در کلولند دو مرد جوان که دیگر دشمن هم محسوب می‌شدند قدرت مالی خود را به بوته آزمایش گذاشتند. کلارک در زندگی بسیار دست و‌دلباز و تجمل‌گرا بود، اما از ریسک اقتصادی می‌ترسید. در مقابل راکفلر هر گاه یک ایده تجاری را می‌پسندید دیگر در راه دستیابی به آن از هیچ ریسکی نمی‌ترسید. کلارک او را بزرگ ترین بدهی سازی که دیده است می‌نامید.

این کاپیتالیست به معنای واقعی هرگونه پیشنهادی را که رقیبش می‌داد با یک رقم بالاتر بی‌اثر می‌ساخت تا آنکه بالاخره گفت: ۶٢ هزار و ۵٠٠ دلار! و برنده حراج شد. کلارک تسلیم شد و راکفلر بزرگ‌ترین پالایشگاه شهر را در اختیار گرفت. بعدها راکفلر گفت: آن روز را من آغاز موفقیت خود در زندگی‌ام می‌دانم.

با پایان جنگ داخلی عطش نفت بیشتر شد. روز به روز مردم چراغ‌های خویش را بیش از گذشته با نفت پر می‌کردند. جیمز گارفیلد، نماینده کنگره آمریکا، در سال ١٨۶۵ نوشت: «حالا به جای پنبه این نفت است که بر دنیای تجارت حکم می‌راند.» با رشد مصرف نفت به تدریج افراد بیشتری به دنبال پول در آوردن از نفت استخراج شده در پنسیلوانیا افتادند. در کلولند، نیویورک، فیلادلفیا و بوستون پالایشگاه‌های زیادی تاسیس شد. از آنجایی که نفت تولیدی این پالایشگاه‌ها تفاوت چندانی با یکدیگر نداشت، آنها تنها می‌توانستند بر سر قیمت با هم رقابت کنند. هر کس ارزان‌تر تولید می‌کرد، برنده بود.

برنده راکفلر بود. برخلاف گاتفرید دایملر، خالق اتومبیل، او محصول جدیدی تولید نکرد. برخلاف هنری فورد، پدر تولید انبوه، او روش جدیدی برای تولید مطرح نکرد. آنچه که راکفلر بنا نهاد به همان اندازه که پیش افتاده و ابتدایی به نظر می‌رسید، انقلابی بود. این بناي پايدار، قدرت توسعه بود. وی با همراهی هنری فلاگلر، شریک جدید خود که سابقا کارخانه نمک داشت، شرکت استاندارد اویل را تاسیس کرد. استاندارد اویل اولین شرکت نفتی ایالات متحده محسوب می‌شود.

شرکت مذکور را یکی از اولین شرکت‌هایی در طول تاریخ می‌دانند که آنچه را امروز یکی از اصول اولیه تجارت شمرده می‌شود مورد توجه قرار داد: مهم داشتن مزیت توسعه. راکفلر جنگل‌ها و کشتی‌های بخار را می‌خرید، بشکه‌های مورد استفاده برای نگهداری نفت را خودش تولید می‌کرد، کار بارگیری و انتقال از طریق کانال‌ها و دریاها را هم مستقیما انجام می‌داد. او می‌خواست با چنین کاری سود خود را مستقل از نوسان هزینه‌های حمل و نقل و قیمت چوب کند. حتی جاسوس و مامور مخفی استخدام می‌کرد، پالایشگاه‌های رقیب را می‌خرید. برخی از پالایشگاه‌ها را تعطیل و برخی از آنها را هم با یکدیگر ادغام می‌کرد.

او تولید را افزایش می‌داد و قیمت‌ها را پایین می‌آورد. به این ترتیب بقیه رقبا تسلیم یا وادار به فروش مجموعه خویش می‌شدند. تنها ظرف یک سال استاندارد اویل در کلولند از مجموع ٢۶ شركت رقیب خود، ٢٢ شركت را تصاحب کرد. به زودی راکفلر صاحب مقادیر عظیمی ذخایر نفت شد. در پی چنین وضعیتی او به مخاطبی محبوب در میان شرکت‌های راه آهن بدل شد. زیرا این شرکت‌ها بسیار مایل بودند که کار حمل و نقل نفت تولید شده را بر عهده بگیرند.

تنها راکفلر می‌توانست پر شدن قطارهای آنها را تضمین کند. در آوریل ١٨۶٨ کورنلیوس واندر بیلدت، غول صنعت راه آهن که به اژدها معروف شده بود، نهایت توان خود را به کار برد تا در دفتر این جوان ٢٩ ساله قرارداد نهایی را امضا کند. راکفلر از وضعیت موجود استفاده کرد و قرارداد را با شرط دریافت تخفیف‌های کلان امضا کرد.

به این ترتیب او توانست باز هم قیمت نفت را پایین آورده و همان طور که خودش می‌گفت: عرق تعداد بیشتری از رقبا را در آورد.چند سال بعد بستر بازی تغییر کرد. حالا دیگر نفت از طریق خطوط لوله به نقاط مختلف کشور فرستاده می‌شد، اما مهم ترین قاعده بازی همچنان پابرجا بود: بزرگ‌ترین‌ها برنده می‌شوند. راکفلر تمامی زمین‌های منطقه‌اش را می‌خرید تا رقبا نتوانند در آنها خطوط لوله نفت بسازند.

او در غرب پنسیلوانیا شبکه‌ای عظیم از خطوط لوله مختص خویش ایجاد کرد. چرنوف، نویسنده بیوگرافی راکفلر، می‌نویسد: به محض آنکه یک کاوشگر نفت به نفت می‌رسید، استاندارد اویل در کنارش حاضر می‌شد تا منابعش را استخراج کند. این کار هم بقای تولیدکنندگان نفت را تضمین می‌کرد و هم وابستگی بی‌چون و چرایشان را به استاندارد اویل.استاندارد اویل به تدریج چنان رشد کرد که به قدرت انحصاری بدل شد. اوایل دهه ١٨٨٠ استاندارد اویل که مقر آن در خیابان برادوی شماره ٢۶ در شهر نیویورک بود به کمک شرکت‌های تابعه حدود ٩٠ درصد فعالیت‌های پالایش نفت در آمریکا را تحت کنترل داشت.

راکفلر تقریبا کل فعالیت‌های تولیدي را در سه پالایشگاه عظیم که بسیار سودده‌تر از تاسیسات کوچک بودند، متمرکز کرد. ده‌ها سال بعد آلفرد دی، چندلر، اقتصاددان دانشگاه هاروارد، به این نتیجه رسید که اقدام مذکور سود راکفلر را دو برابر کرد و پایه‌های یکی از بزرگ‌ترین شركت‌ها در تاریخ صنعت را بنا نهاد.



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 12:40 :: نويسنده : مهدی پارسا
جــنــگ تـــمـــام شـــده است و تـــــــــو هــنـــوز به خــونــریـزی بــــا ســــلاح ســـــرد ادامـــه می دهــی چــشــم هــایــت راغلاف کن
 
پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 12:39 :: نويسنده : مهدی پارسا
هنر تجلی شیدائیست،و شیدائی هرآنچه هست روح عشق است.
خدا شيدائي را به هر کسي نمي بخشد ، شيدائي پاداش از خودگذشتگي است.
سیدمرتضی آوینی

 

 

محمدنبی رودکی مشاور شهردار تهران در گفت‌وگو با خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس، درباره حضور محمدباقر قالیباف در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده اظهار داشت: حضور قالیباف در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری قطعی خواهد بود و به عنوان یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری حضور می‌یابد.

 
مشاور شهردار تهران با تأکید بر اینکه آقای قالیباف در دوره دهم ریاست‌جمهوری با اینکه در یک جلسه خصوصی در سال 87 اعلام نامزدی کرد اما سپس انصراف داد، تصریح کرد: وی به کارهای مهم و کلان پایتخت مشغول شد.

 
وی گفت که آقای قالیباف معتقد است روال قانونی این است که در موقع معین که به کارهای شهرداری لطمه وارد نشود حضور خود را اعلام خواهد کرد و وارد عرصه انتخابات خواهد شد.

 
رودکی با تأکید بر اینکه قالیباف مرتب به ما می‌گوید کار شهرداری را زمین نمی‌گذارم و در اوایل سال آینده که زمان تبلیغات مجاز برای ریاست‌جمهوری است وارد کار می‌شوم.

 
برپایه این خبر شنیده‌های خبرنگار فارس حاکیست قالیباف قرار است دهه مبارک فجر استعفای خود را تقدیم کند.

دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, :: 1:20 :: نويسنده : مهدی پارسا

عکس کمتر دیده شده از استاد شهریار

حیدربابا یالان دنیا ...

چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 20:56 :: نويسنده : مهدی پارسا

میلاد حضرت بقیة الله العظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداک بر عاشقان آن حضرت مبارک باد

خبر امد خبری در راه است

سرخوش ان دل که از ان اگاه است

شاید این جمعه بیاید شاید.....

پرده از چهره گشاید شاید.........

دست افشان پای کوبان میروم...

بر در سلطان خوبان میروم

میروم بار دگر مستم کند

بی سر و بی پا و بی دستم کند

میروم کز خویشتن بیرون شوم

در پی لیلا رخی مجنون شوم

هرکه نشناسد امام خویش را

بر که بسپارد زمام خویش را

با همه لحظه خوش اواییم

در به در کوچه ی تنهاییم

ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر

نغمه ی تو از همه پرشور تر

کاش که این فاصله را کم کنی

محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ی ما میشدی

مایه ی اسایه ی ما میشدی

هرکه به دیدار تو نایل شود

یک شبه حلال مسائل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد

سینه ی ما را عطشی دست داد

نام تو بردم دلم اتش گرفت

شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو ارامه ی جان من است

نامه ی تو خط اوان من است

ای نگهت خواستگه افتاب

بر من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز زچشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مدد کار ما

کی و کجا وعده ی دیدار ما

دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد

به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد

به مکه امدم ای عشق تا تو را بینم

تویی که نقطه ی عطفی به اوج ایینم

کدام گوشه ی مشعر

کدام گوشه منا

به شوق وصل تو به انتظار بنشینم...........

ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش

تا صبا پیراهنش را سوی کنعان اورد

ببوسم خاک پاک جمکران را

تجلی خانه ی پیغمبران را

خبر امد خبری در راه است

سرخوش ان دل که از ان اگاه است

شاید این جمعه بیاید........... شاید...........

پرده از چهره گشاید ........شاید

سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 1:34 :: نويسنده : مهدی پارسا
باران که میبارد همه پرنده ها به دنبال سرپناهند اما عقاب برای
اجتناب از خیس شدن بالاتر از ابرها پرواز میکند

 


دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, :: 17:11 :: نويسنده : مهدی پارسا

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد
پیوندهای روزانه