می نویسم ، یعنی هستم ...
درباره وبلاگ


سلام خوشحالم كه در فضاي سايبري ميتونم لينكها و عكسها و مطالبي رو كه به نظرم قشنگن رو براي بينندگان مادنگار نشون بدم بعضي وقتها هم حرفهائي كه هيچ جا شنيده نميشن رو اينجا بزنم. من که از یاد تمام آشنایان رفته ام !! وای بر من گر تو هم روزی فراموشم کنی... ياعلي مدد
نويسندگان
سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, :: 14:22 :: نويسنده : مهدی پارسا

سال نو مبارک

یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, :: 12:47 :: نويسنده : مهدی پارسا

 

علامه محمد تقی جعفری ـ رحمت الله علیه ـ میگفتند:

برخی از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست.

برای سنجش ارزش بسیاری از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه آن است؛ اما معیار ارزش انسانها در چیست. هر کدام از جامعه شناسان، سخنانی گفته و معیارهای خاصی ارایه دادند.

هنگامی که نوبت به بنده رسید، گفتم : اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد. کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است. اما کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست.

علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان سخنان من را شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.

هنگامی که تشویق آنها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان، این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی ـ علیه السلام ـ است . آن حضرت در نهج البلاغه میفرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ»؛ ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست میدارد.

پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, :: 22:56 :: نويسنده : مهدی پارسا

روزی بهلول داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید : من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم.
یک اینکه می گوید خدا دیده نمی شود . پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.
دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد...
سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.
بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد.
اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او
افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند.
خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند.
بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟
گفت : نه
بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.
ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.
استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و
رفت!!!

چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 19:58 :: نويسنده : مهدی پارسا

قیافه ش رو ببین ، یعنی اگه توو ایران زندگی میکرد ، تنها برداشتی که ازش با اون نایلون تو دستش میکردیم این بود که در حد سرایدار ، یا ساقی ، یا از این کارمندای دون پایه ی اداره ثبت ، باشه ...
فرق اونا با ما ، اینه که نیازی به نمایش دادن ندارن ، چون به جای اینکه شعار برادری و برابری بگن ، دارن عمل میکنن ، اندازه نیازشون زندگی میکنن ، مزرعه ی پدریشون یه شبه 40 میلیارد قیمتش نشده که بره بالای شهر جفتک بندازه ...


این آدم توو این عکس سرگئی برین موسس شرکت گوگل بيست و چهارمين ثروتمند جهان با
حدود 20 میلیارد دلار ثروت
صاحب یه بوئینگ 767 و
عینک اش که به چشم داره و هنوز البته به بازار عرضه نشده "گوگل گلاس" ه که کلی می ارزه.

پیوندهای روزانه